بوی پیراهن یوسف...

ساخت وبلاگ

ما که یوسف نیستیم که تا یکی مارو دید عاشق ما بشه ، ما که مثل ذلیخا نیستیم که با کلی خدم و حشم بیفتیم دنبال یوسف ، ما پوتیفار هم نیستیم که ذلیخا رو داشته باشیم! دقت که کنین ما همون نوکرای دربارشون هستیم که وقتی تخت رو بدوش میکشن تو اون گرما شر شر عرق میریزن و تا آخر عمر اینطور زندگی میکنن...

امیدوارم سوء برداشت نشه از حرفام منظورم از ما بیشتر خودمه ، نمیدونم چی بگم با این اوضاع جامعه و داستانهای پیش رو ، میگن ناامید نباش و میگم به چی امیدوار باشم؟ ما که هرکار کنیم جامون جهنمه ، ما که هرکار کنیم بنده خالص خدا نمیشیم ، ما که زندگیمون رو با هزار هزار سختی و سیلی میچرخونیم اما یه عده فکرشون اینه که فردا کدوم کشور دور دور کنن!

فقیر و غنی همیشه بوده و هست ، فقیر و فقیرتر شدن ما مقصر کیه؟ تلاشمون کمه یا اینکه بلد نیستیم زندگی کنیم؟ ما راه رو اشتباه رفتیم یا راه اشتباهه که نشونمون دادن یا میخوان نشونمون بدن؟ چرا دیگه عشق رنگ خودشو نداره و بوی تعفن هوس به خودش گرفته؟ نمیدونم ، امیدوارم زودتر بریم جایی که نیاز معنی نداره ، شاید جامون زیاد خوب نباشه اما مگه الان جامون خوبه؟ کسی به فکر راحتیمونه؟

باید رفت...

نوشته شده در پنجشنبه دوازدهم اسفند ۱۳۹۵ساعت 18:31 توسط ایمان|

عشق سیاه...
ما را در سایت عشق سیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : imancls بازدید : 252 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 4:27